♥ آتـیـن ♥♥ آتـیـن ♥، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

♥ دخمل کوشولوی من... آتین ♥

آتین شیرین من

  سلااااام اومدم در رابطه با آتین جونم و پیشرفتها و علائقش بنویسم آتین 5 ماه و سه هفته و سه روزه ی من ماشالله روز به روز داری شیرینتر میشی و مارو بیشتر عاشق و شیفته خودت می کنی اول اینکه: کلی جیغ جیغو شدی و یه سره در حال آواز خوندنی از چند روز پیش (پنج شنبه) صداهای جدید در میاری م ب و ن  رو بین سرو صداهات زیاد میگی خیلی بامزه اس همش میگی ابوووووووووو  نن نن ممم   منم از شدت ذوق مرگی هر دفعه که  سرو صدا میکنی گوشیو برمیدارم زنگ میزنم به بابات که اونم گوش کنه و کلی باهم می خندیم عاشق دالی بازی هستی . شعر جوجه طلایی رو خیلی دوست داری یع...
29 فروردين 1390

آتین گوشواره دار می شود...

Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:10.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#0400; mso-fareast-language:#0400; mso-bidi-language:#0400;}            ...
19 فروردين 1390

اولین عید آتین و ماجراهاش

سال 89 با تموم خوبی ها و بدیهاش تموم شد ... خداحافظ 89 خیلی دوست دارم.  خیلی خوب و بخشنده بودی هرگز فراموشت نمی کنمممممممممممم   و سلامــــــــــــــــــــــــی گرم به سال 90 عزیـــز امیدوارم تو هم مثل داداش بزرگه خوب و مهربون باشی و باهامون خوب تا کنی خب بریم سراغ عید 90 و ماجراهاش: دو سه روز مونده به عید ما رفتیم شهرستان . سال تحویل رو خونه بابام بودیم هرچند لحظه تحویل سال آتین خواب بود اما حس و حال ما سر سفره هفت سین با سالهای پیش کلی توفیر داشت این دفعه یه پدر و مادر جدید هم سر سفره نشسته بودند و اولین دعا و آرزوشون برای فرشته کوچولوشون بود ... یادش بخیر عید پارسال آتین قد یه دونه برنج بود ا...
18 فروردين 1390

سیلاااااااااااام

 سیلام سیلام ما اومدیم یوهووووووووووووووووووو   چند وقتی هست که این وبو درست کردم اما فرصت نمی شد بیام و بنویسم تــا امروز که دیگه عزممو جزم کردم و اومدم... آتین کوچولوی من روز 2 آبان 1389 ساعت 7: 40 دقیقه با قد 49 و وزن 3کیلو و 300 و با زایمان سزارین به دنیا اومد عسلم امروز دقیقا" 5 ماه و 15 روزشه... من و آتین تو این مدت 5 ماه و نیم روزای خوب و بد زیادی با هم داشتیم... بد که نمیشه گفت باید بگم  سخت... باید اعتراف کنم مادر شدن خیلی سخت تر از اونی بود که فکرشو می کردم واقعا" مسئولیت سنگینیه اما خب شیرینی خاص خودشم داره من بیشتر مشکلم با خواب آتین بود که خوشبختانه بعد دو ماه بهتر شد و الان خدارو...
17 فروردين 1390
1